به گزارش نارخبر، به نقل از شهود،وصیت نامه شهید ابراهیم یعقوبی را مشاهده می نمایید:
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب ابراهیم یعقوبی یکی از بندگان گنهکار و روسیاه خدا با چشم باز و آگاهی کامل به دستورات دین مبین اسلام، که به آن اعتقاد صد درصد دارم، به جبهه آمدهام تا دشمنان را به زانو در آورم. بر ماست که نگذاریم خون این شهیدان و عزیزان مجروح و معلول، پایمال شود.
از جنگ حمایت کنید که این جنگ سرنوشت اسلام و کفر است.
مادرم! شما به زیارت کعبه رفتید و من هم به زیارت خدای کعبه؛ شما در عید قربان، گوسفند قربانی کردید و من خودم را، شما سعی بین صفا و مروه نمو دید و من بین جبهه و قتلگاه … شما با سنگ، رمی جمره کردید و من با فشنگ، شیطانکهای ملحد و منافقین را نشانه رفتم! شما با لباس سفید، محرم شدید و من با لباس رزم، احرام کردم؛ شما حجرالاسود را بوسه زدید و من ریگهای تفتیده کربلای غرب و جنوب را … ابراهیم یعقوبی.
از خاطرات برادر عینالله رضایی:
همیشه نیروهای شهید یعقوبی از روحیه بالایی برخوردار بودند و این مرهون روحیه عالی و شهامت بینظیر فرماندهشان بود. در عملیات محرم گروهان او به عنوان خطشکن انتخاب شد و پس از درگیری شدید با دشمن بعثی از نهر عنبر، که تنها راه ارتباطی دشمن بود، عبور کرد؛ در این حال شهید ابراهیم یعقوبی با روحیهای عالی در کنار نهر ایستاده بود و با صدای بلند میگفت: خط شکسته شد! خط دشمن شکسته شد! برادران به پیش بروید! و با این کار توان روحی نیروهای خویش را دو چندان مینمود.
لحظه عروج:
یک شب قبل از شهادت شهید یعقوبی به چادر آمد و با ترفندی که به خرج داد از سر شوخی در جای من خوابید! صبح که برخاست، تعدادی لباس به همراه داشت که تازه تقسیم کرده بودند به من داد و به شوخی گفت: این کرایه این که دیشب سر جایت خوابیدم! امروز اگر رفتم و شهید شدم این لباسها برای تو.
آن روز تا انتهای محل استقرار نیرو، با هم بودیم در راه ماشین پنچر شد و من مشغول پنچرگیری شدم در این حال گلولهای زمین خورد و انفجار آن اطراف ما را به لرزه درآورد، یک لحظه به خود آمدم و به سمت یعقوبی دویدم … آری او به همراه یکی از همرزمانش به لقای الهی رسیده بود.