سلام مرا به رهبر انقلاب برسانید و بگویید ما تا آخرین قطره خون سنگر اسلام را ترک نکرده و با خدای خود پیمان می‌بندیم

عصر سي‌ام آبان سال 1362 نور خورشيد از ميان دود و آتش مي‌گذشت و تپه‌هاي دوقلو در منطقه پنجوين را روشن مي‌کرد، تيربارچي گروه شجاعانه محاصره دشمن را مي‌شکست و قدرت نفوذ آنان را مي‌گرفت. گاهي هادي و حميد به او کمک مي‌کردند، عباس هم مشغول بستن زخم‌هاي يکي از رزمندگان بود و به او سفارش مي‌کرد که از معبر ميدان مين خود را به نيروهاي عقب جبهه برساند و کمک بياورد. معبر تنها راه عبوري بچه‌ها به پشت خط مقدم بود. چند نفري که از تپه‌هاي دو قلو مواظبت مي‌کردند وظيفه داشتند تا رسيدن نيروهاي خودي مقاومت کنند.

وصیت نامه شهید ابوالقاسم پیران را مشاهده می نمایید:

با درود به حضرت ولی‌عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش امام خمینی(قدس سره) و ارواح شهدای کربلای ایران و سلام به امت شهید پرور ایران و خانواده گرامی‌ام به خصوص مادر مهربانم. چند کلامی به عنوان سفارش ابراز می‌دارم باشد که شهادت این حقیر شمعی باشد برای روشنی راهمان. ای دوستان و برادران نکند که در بستر ذلت بمیرید که حسین(علیه السلام) در نبرد با کفر یزیدیان شهید شد. ای مادر و خواهرم مبادا در شهادت من اشک بریزید که زینب(B) غم شهادت ۷۲ شهید را تحمل کرد. ای برادران دست دعا و استغفار به سوی خدا بلند کنید که دعا سلاح است. هیچ‌گاه دست از دامان روحانیت آگاه و در خط اسلام و امام(قدس سره) بر ندارید و همیشه حضورتان را در صحنه حفظ کنید که اگر غیر از این کنید مرگ جمهوری اسلامی فرا می‌رسد و دشمنان اسلام در آرزو و انتظار آن روز نشسته‌اند.

سلام مرا به رهبر انقلاب برسانید و بگویید ما تا آخرین قطره خون سنگر اسلام را ترک نکرده و با خدای خود پیمان می‌بندیم که تا دم مرگ پیرو مکتب و احکام اسلام و ولایت فقیه هستیم. باری اکنون که پنج سال از طلوع خورشید اسلام در این سرزمین می‌گذرد مسئولیت شما سنگین و دشوار گردیده زیرا شما در برابر خون هزاران شهید، مجروح و معلول قرار گرفته‌اید که اینان با نثار خون و جانشان درس آگاهی و شهامت و چگونه زیستن را به ما آموخته‌اند و اگر خدای نا کرده در این امر خطیر کوتاهی کنید فردای قیامت مورد سوال قرار خواهید گرفت و به عذاب دردناکی گرفتار خواهید شد. باری بدانید که ما این راه را با شناختی دقیق و آگاهی و آزادی انتخاب کردیم.

از خدا خواستم که خون نا قابلم را چون علی‌اکبر(علیه السلام) حسین(علیه السلام) نثار این طریق الهی گردانم و از شما می‌خواهم که دعا کنید که در این عقیده ثابت قدم بمانم و شهادت در این راه نصیبم گردد. ان‌شاءالله.

در ضمن یاد‌آور می‌شوم که مقداری پس‌انداز دارم که تمامی آن‌ها در دست دوستانم به صورت قرض‌الحسنه می‌باشد که به آقای حسن حبیبی سفارش می‌کنم که آن‌ها را جمع‌آوری کرده و به خانواده‌ام تحویل دهد. یادآوری می‌کنم که مبلغ پنج هزار و صد و سی تومان از بودجه سرانه دبستان آزادی نزد من در شماره حساب بانکی خود می‌باشد که آن را نیز پرداخت کنید.

برادر عزیزم حسن حبیبی، سلام، امیدوارم که حالت خوب بوده باشد و امید آن دارم که این حقیر را بخشوده باشی و دو مورد بوده که آن را به شما محول می‌کنم: اول آن که از کلیه دوستان از طرف من حلالیت بجویید و در ثانی مقداری پول از…. می‌خواهم که آن‌ها را جمع‌آوری و به خانواده‌ام تحویل دهید.

که مجموعاً ۵۹ هزار تومان می‌شود که ۵۰۰۰ تومان آن را به جهاد سازندگی شهرستان ساوه بریزید و بقیه آن را به خانواده‌ام تحویل دهید. و من الله توفیق.

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *