شهدا از خواص مردم هستند

این شهید بزرگوار در ایام مرخصی یا هنگام مراجعه به منزل کمتر می خوابیدند و بیشتر عبادت می کردند اکثراً در بقعه های همجوار با منزلمان در ارتباط بوده و در آنجا مشغول به عبادت می شدند

به گزارش نار خبر به نقل از وبلاگ تخصصی شهید یوسف فدایی نژاد ،زندگی نامه او از زبان برادرش را می خوانید:

این شهید بزرگوار در دهه ۷۰ دوران تحصیل ابتدایی تا راهنمایی و اول دبیرستان در محل تولد خویش را سپری کرد ، و از دوران اول دبیرستان تا پیش دانشگاهی خود را در شهر سنگر گذراند. از عمده فعالیت های فرهنگی و قرآنی این شهید از تقریب سال ۱۳۷۲ در مسجد امام رضا علیه السلام دهبنه و پایگاه امام سجاد علیه السلام همان محل شروع کرد ، این شهید بزرگوار از همان دوران طفولیت و نوجوانی طینتی پاک داشتند و پرهیزگار بودند تا آنجا که حین تردد به مسجد و پایگاه در مسیر از میوه های سرراهی باغ مردم که شاید خیلیها با برچسب حلال از آن میوه ها استفاده می کردند ایشان به شدت مخالف بودند و حتی یک بار هم مرتکب این کار ، خوردن بی اجازه میوه های مردم نشدند.
از حق الناس وهم داشت و به دور بود مثلاً حین ورود به مسجد و پایگاه حتی المقدور کفش سایرین را زیرپا لگد نمی کرد و اگر هم پیش می آمد صاحب کفش را پیدا کرده و حلالیت می طلبید . از همان دوران نوجوانی به خاطر اشتیاق زیاد به قرآن ، تواشیح و اذان و تشویق وکمکهای بی شائبه مادر خود از برترین های آن دوران بود.
به عنوان مثال : اذان ایشان از سری اذان هایی بود که کسی از دور می شنید می گفت این رادیو بود یا آقا یوسف . در تواشیح به خاطر داشتن صدای زیبا تکخوان و در قرائت قرآن اسوه و برترین ها بود از همان دوران از گفتن حرفهای لغو و بیهوده (یاوه گویی ) دروغ و تهمت و غیبت پرهیز می نمود. مثلاً اگر کسی نزد ایشان حتی به شوخی حرفی در مورد فرد غائب می زد یا گوش نمی کرد یا ممانعت می کرد از ادامه سخن .
در هر جمع و محفلی که بودند به عنوان بهترین ( ارشد یا مبصر ) انتخاب می شدند چرا که منظم ، آرام ، متین و با درآیت بودند .

چرا بنده این مطالب را ذکر می کنم ؟ زیرا تفاوت سنی مان کمتر از ۲ سال بود و تقریباً بیشتر مراحل ذکر شده زندگی مان را با هم بود  و با جرآت و با اطمینان قلبی این مطالب و خاطرات را عرض می کنم چرا که آنچه که می گویم چیزی جز حقیقت نمی باشد . مسیری نبود که ایشان بروند و بنده نباشم از مسجد رفتن های هر شبمان از همان دوران کودکی تا اردوی بسیج و مدرسه و گردش و تفریح و حتی امور کاری ( کار کشاورزی و روزمزد قبل از ایام پاسداری ) را با هم بودیم و این را بگویم که در هر جا و مکانی که با ایشان بودم و یا هم نبودم از قول دیگران می شنیدم که ایشان چقدر انصاف کاری دارند و احساس مسئولیت می کنند ، چشم پاکند و احترام سفره صاحب خانه را دارند و مورد اطمینان همه بودند و معلم اخلاق ما …
و این سالیان پر افتخار فرصتی بود برای  همگان و خصوصاً برای بنده که از فیوضات اخلاقی این شهید زنده بهره ببریم . در سال ۱۳۸۱ ایشان پس از اتمام دوره ی پیش دانشگاهی به خدمت مقدس سربازی ، جذب لشکر ۱۶ قدس گیلان و به پادگان لوشان اعزام شدند در حین خدمت هم ایشان افتخارات بسیار برای خانواده و جامعه سپاه آفریدند با شرکت در مسابقات قرآن (قرائت حرفه ای ) در میان کادر وظیفه نفر اول مسابقات قرائت شمال کشور را به خود اختصاص دادند به خاطرمعنویت بالا و طبع فرهنگی ایشان در خدمت سربازی به عنوان زیر مجموعه فرهنگی مشغول فعالیت بودند.

این شهید بزرگوار در ایام مرخصی یا هنگام مراجعه به منزل کمتر می خوابیدند و بیشتر عبادت می کردند اکثراً در بقعه های همجوار با منزلمان در ارتباط بوده و در آنجا مشغول به عبادت می شدند . و بیشتر اوقات در بقعه آقاسیدابراهیم سراوان خصوصاً ساعات نیمه شب که هیچ کس الا پروردگار منان در آنجا حضور نداشت ایشان مشغول به راز و نیاز با خدای خویش می شدند . یادم می آید چندین و چندبار که برای همین بقعه رفته بودیم ایشان اشاره ای به قطعه گلزار شهدای این مسجد نمودند و می گفتند ان شاء الله جای ما اینجاست و دنیا هیچ به کارمان نمی آید و می گفت خواهشاً پس از شهادت مرا در گلزار شهدای مسجد به خاک بسپارید ، آنقدر در مورد رفتن و شهادت به راحتی صحبت می کردند که انگار می خواهد برود مسافرت و چنین بود که ایشان این سفر را در پیش گرفتند .
در بسیاری از آثار به جای مانده از ایشان بارها دیده شده که ایشان نوشته اند بنده را پس از شهادت در اینجا به خاک بسپارید ، آری زیرا آگاهانه و با جرآت و برنامه ریزی بلندمدت وی نقش راه کرده بود و برنامه ریزی ها …
هرآن گاه که می آمد به منزل همان دم در به دست و پای پدر و مادر می افتاد و از سر تا پای شان را غرق بوسه و نوازش می کرد و می گفت سلام پدر شهید ، سلام مادر شهید .
آری باید این مطالب را گفت و گفتن کم است باید بارها و بارها گفت و تکرار کرد تا جهت اثبات حقانبت وجود و راه شهدا حجتی نماند و این را هم بگویم که شهدا خود چراغ راه هدایت بشرند و به جد به این حقیر اثبات شده است و آنان شهیدانند که هیچ نیازی به گفتن و تعریف کردن ما ندارند و نزد خدای خود روزی خورده و تعریف احوالشان در بهشت برین می باشد.
و باید اقرار کنیم که واقعا شهدا از خواص مردم هستند نه اینکه حال ایشان شهید شد این مطالب را می گوییم ، متأسفانه ما غافل بودیم و نشناختیم و نمی فهمیدیم که چرا ایشان در سجده های طولانی با تسبیح ۱۰۰۰ دانه ای خود با خدای خود  چه می گوید و یا با نوشتن صلوات های زیاد چه از خدا می خواهد و یا در قنوت خود با آن حس و حال عجیب و روحانی به چه چیز اشاره داشت و حال فهمیدیم که ما اسیریم و بنده نفس خود و شهدا خاکی اند و بنده خدای خود .
ان شاء الله که بتوانیم به فضل و کرامت پروردگار و عنایت امام زمان (عج) و شهدا ادامه دهنده واقعی و عملی راه و سیره شهدا باشیم.

و این هم به رسم عادت خوب شهید که در اول و آخر همه دست نوشته های خود این چنین می نوشت :
(( اللهم صل عل محمد و آل محمد و عجل فرجهم ))

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *