انسان روایتگر، سرباز جنگ روایت‌هاست

حجت‌الاسلام محمدرضا جوان‌آراسته عقیده دارد که در زمانه‌ای که جنگ روایت‌ها به صورت گسترده‌ای وجود دارد، او ترجیح داده روایت کند و انسان روایتگر تربیت کند.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات، چندسالی می‌شود که حضور فعال محمدرضا جوان آراسته به عنوان یک روحانی جوان در فضای ادبیات و همچنین فضای مجازی، توجهات افراد مختلف با نگاه‌های متفاوت را جلب کرده است. جوان آراسته با رویکرد روایت در عصر و زمانه‌ای که جنگ روایت‌ها قدرتمندترین سلاح جنگی به حساب می‌آید، فعالیت می‌کند چرا که عقیده دارد این عرصه را خوب می‌شناسد.

به گفته خودش او حداقل ۲۰ سال است که در میان روایت زندگی می‌کند؛ روایت خوانده، نوشته، درموردش حرف زده، به آن فکر کرده است و اکنون می‌گوید «این میدان جنگ به من باری تحمیل می‌کند تا به جای نق زدن، بیایم روایت کنم و راوی پرورش دهم و انسان روایتگر بسازم.»

از او دعوت کردیم تا در خبرگزاری فارس میزبان او باشیم و از روایت و تربیت انسان روایتگر حرف بزنیم. مشروح گفت‌وگوی این دیدار را در ادامه خواهید خواند؛

آقای جوان‌آراسته، شما همواره تاکید بر جنگ روایت‌ها و اهمیت آن داشتید. این تاکید از کجا و بنا بر چه نیازی است؟جوان‌آراسته: وقتی می‌خواهیم درمورد روایت حرف بزنیم، چیزی که آن را سخت می‌کند، دست‌خوردگی سوژه است؛ آنقدر آدم‌ها درمورد روایت حرف زده‌اند و عمومش هم بی‌ربط، غیرکارشناسانه و نادقیق است.

اما چرا «روایت» و «جنگ روایت‌ها» برای من مهم است؟ دلیلش آن است که من می‌دانم روایت چیست. فرض کنید که شما یک والد هستید و می‌دانید که چقدر رانندگی مهارت مهم و موردنیازی در زندگی است و دغدغه آن را خواهید داشت تا فرزندتان آن را بیاموزد.

اما فرزندتان در کودکی از رانندگی تنها ویراژ دادن و هیجان را می‌فهمد و در واقع فهم سطحی از رانندگی دارد. اما وقتی شما می‌دانید چقدر مهم است، تلاش می‌کنید تا فرزندتان را متوجه این اهمیت بکنید.

نگاه من به روایت، این چنین است؛ نگاهم به روایت مانند نگاه به یک سلاح با توان کنشگری بسیار بالا است؛ از جهت منفی می‌تواند مانند یک بمب اتم عمل کند و از جهت مثبت می‌تواند سازنده‌تر از ابزارهای الکترونیک ما باشد. من این را می‌دانم چون حداقل ۲۰ سال است که در میان روایت زندگی می‌کنم؛ روایت خواندم، نوشتم، درموردش حرف زدم، به آن فکر کردم. من می‌دانم که روایت چه امکان اثربخشی است.

اکنون در یک درگیری هستیم که طرف مقابل خوب می‌تواند از آن استفاده کند و به واسطه آن ضربه‌هایی را به ما می‌زند اما طرف دیگر ماجرا چندان خبری نیست و در برابر روایت خبر و گزارش کار می‌شود که جواب نمی‌دهد. بنابراین در این جنگ، یک طرف به قدرتمندترین سلاح مسلح است و یک طرف می‌تواند از این سلاح استفاده کند اما اصلا حواسش نیست و هوا برش داشته که سلاح دارد.

این میدان به من باری تحمیل می‌کند تا به جای نق زدن، بیایم روایت کنم و راوی پرورش دهم و انسان روایتگر بسازم. یعنی درک ارزش روایت موجب می‌شود تا جنگ روایت‌ها را بفهمم و فهم آن منجر به این می‌شود تا انسان روایتگر تربیت کنم.

به تربیت انسان روایتگر اشاره کردید، شما در مدرسه نویسندگی‌تان، بخشی به عنوان «روایت انسان» دارید. چرا «روایت انسان»؟جوان‌آراسته: شما قبل از شناخت هرچیزی نیازمند هستید تا خودتان را بشناسید. برای من انسان مهم است. امام موسی صدر می‌گوید که ما برای انسان دور هم جمع شدیم؛ بنابراین خود انسان یک مسئله و موضوع است.

لذا من دوربین روایتگرم را سمت انسان می‌برم. روش‌های مختلفی وجود دارد تا به بخواهیم به انسان امروزی بگوییم که چه گذشته‌ای داشت. من از روایت استفاده می‌کنم چون از قدرتمندی اثر آن با خبر هستم. می‌دانم که اگر گذشته و تاریخی که بر انسان گذشته برای او روایت کنم، به او هویت داده‌ام. بنابراین در نقطه آغاز زندگی بشر می‌نشینم و روایت می‌کنم. در «روایت انسان» آقای نخعی را داریم که به لحاظ دانش در این حوزه در نقطه بالایی قرار دارد و تیم حرفه‌ای هم در کنار ایشان است. این اولین بار است که به صورت منسجم گذشته زندگی انسان از منظر دین روایت می‌شود. از منظر علمی روایت شده که ضد دین است. طرف مقابل آن در جنگ روایت‌ها چیزی نداریم. مثلا دو اثر «انسان خردمند» و «انسان خداگونه» مطلقا کتاب علمی نیست و قوت آن هم همین است که کتاب روایی است. در برابر این روایت قدرتمند ما کتاب‌های علمی مبتنی بر دین را داریم اما با کتاب روایی هم‌آوردی نمی‌کند. اما در«روایت انسان» ما روایت داریم که لنگر آن در منابع دینی است.ما جریان‌های حاکم بر زندگی انسان در طول تاریخ را با قصه تعریف می‌کنیم و کاراکتر را در موقعیت‌ها قرار می‌دهیم و ماجراسازی می‌کنیم و… .

دهند، برای موفقیت در آن کار باید نویسنده باشد و روایت را بلد باشد. کتابی را نشر اطراف با عنوان «بهترین قصه‌گو برنده است» چاپ کرده و این عنوان درست است. اگر ما تعویض روغنی هم داشته باشیم برای موفقیت در آن باید بتوانیم کاری که انجام می‌دهیم را خوب روایت کنیم و با ماشین به مثابه یک کاراکتر رفتار کنیم و برای صاحبش روایت کنیم؛ در این صورت است که کار ما را می‌فهمد و ارزش ما را می‌داند. اگر پزشک باشیم و برای بیمار، بیماری‌اش را روایت کنیم، درد او را قابل تحمل‌تر می‌کنیم.

بنابراین من به این رسیدم که روایت ابزاری است که همه به آن نیاز دارند. «روایت انسان» نیز آن دانش و نرم‌افزاری است که آدم‌ها برای درست زندگی کردن، فهم گذشته خود و نسبتشان با دین به آن نیاز دارند.حال تصور کنید انسانی را که توان روایت از خود و کاری که انجام می‌دهد را دارد و علاوه بر آن خود را در یک کنش تمدنی تاریخی می‌بیند. این فرد برای ایران امروز ما به کار می‌آید. ما افراد توانمندی را داریم که صاحب اندیشه هستند اما ترس از نوشتن و قضاوت شدن را دارند. شما و مبنا برای ایجاد شجاعت درون این افراد چه کردید؟جوان‌آراسته: مسیر نویسندگی در واقعیت مسیر واکاوی فرد برای خودش است.یعنی قبل از این که بقیه مخاطبتان باشند، خودتان مخاطب اول هستید. پس قدم اول برای جرئت روایت، فهم خود است.

در اینجا ما شبکه‌سازی آدم‌ها نیاز داریم و این که آدم‌ها بتوانند دورهم جمع شوند و به هم جرئت دهند. افراد قدم به قدم از گروه‌های کوچک به اشتراک‌گذاری مطالب را آغاز می‌کنند. سپس به یک بستر و حمایتی نیاز دارد تا فرصت ارائه در تریبون با صدای بلند را داشته باشد. ما این موارد به افراد می‌دهیم. این مسیر نرم اتفاق می‌افتد و این خودشناسی در طی مسیر یادگیری تکنیک نویسندگی اتفاق می‌افتد.

تکنیک‌های نویسندگی ابزارهایی هستند که به شمای نویسنده کمک می‌کنند تا چیزی که فکر می‌کنید را به بهترین شکل ممکن به مخاطب برسانید. این تکنیک‌ها را با سوال‌هایی مانند به چه چیزی فکر می‌کنید؟ چطوری فکر می‌کنید؟ و مانند آن آموزش می‌دهیم. در طول این مسیر افراد در حین آموزش نویسندگی یاد می‌گیرد چطور خودش را واکاوی کند و زیرلایه‌ها را کشف کند.

افتاد و در همین حد ابتدایی هم مطالبه و توجه در خارج از ایران پیدا کرده‌ام که بتوان آن را توسعه داد. تولید محتوا برای این مسیر کار سختی است.به عنوان یک روحانی که بیشتر با جوانان نسل جدید به ویژه نسلz در ارتباط هستید.

ما همواره از این نسل درحال ایرادگیری هستیم.

شما به عنوان کسی که با این نسل درحال همکاری هستید، چقدر آن‌ها را شگفتی‌ساز در عرصه نویسندگی می‌دانید؟جوان‌آراسته: این مطلب نیاز به تحلیل دقیق دارد اما چیزی که من می‌گویم برآمده از حس خودم است؛ تصوری که ما از نوجوان امروز از نسلz داریم دچار خطای تعمیم یک جامعه پر سر و صدا به کل است. گاه می‌بینیم که برخی از این نوجوانان مطابق آن تعریفی که از نوجوان این نسل می‌شود، نیست و حتی شبیه به نوجوانی نسل‌های قبل هم نیست. آن نوجوانی که اگزجره ، مرزشکن و متفاوت است، برای رسانه جذاب‌تر است و بنابراین مدام آن را نشر می‌دهد و پررنگش می‌کند. آن نوجوانی که این گونه نیست، جذابیت رسانه‌ای کمتری دارد. بنابراین نمی‌توان گفت آن نوجوانی که در عموم رسانه‌ها می‌بینم، همه نوجوانان این نسل است.

در نسل‌های قبل هم ما نوجوانان سنت‌گریز و متفاوت داشتیم اما رسانه اینقدر وسیع نبود.این که این نسل به هیچ چیزی معتقد نیست، امیدی ندارد، پول برایش مهم است، تنبل است و پشت به سنت کرده و زبان عجیبی دارد کمی درست است اما این تصویر اغراق‌آمیز است. وقتی از این نگاه فاصله بگیریم متوجه می‌شویم که نوجوان بسیار خوبی و قابل تعامل است. این نوجوان می‌تواند ادبیات و هنر ارزشمند تولید ‌کند. حتما با نسل من متفاوت خواهد بود.

این نوجوان مسئله زیادی برای روایت کردن هم دارد اما نباید عجله کنیم. اساسا سن نوجوانی، سنی نیست که در آن بتوان عمیق دنیا را دید. تلاطم‌های احساسی زیاد است و سخت است عمق خودش را ببیند. وقتی زمان بگذرد، او جوان می‌شود و آن جوان حتما به درد می‌خورد و چیزهایی را می‌بیند که منِ دهه شصتی آن را نمی‌بینم.روایت‌ها و نوشته‌های نسل جدید چقدر شما را به این نسل امیدوار می‌کند؟

جوان‌آراسته: من در میان استادیاران خودم نوجوان داشتم که توانمند، اهل تعامل، آموزش و هنر بلد بود. من فرقی نمی‌گذارم که این یک جنس است و نسل قبل جنس دیگر؛ یا این که این نسل بیاید نسل قبلی نمی‌تواند کار کند.

ارتباط جوانان با محمدرضا جوان‌آراسته که یک روحانی است که اندیشه‌های نو دارد اما روشنفکر به تعابیر مرسوم در جامعه هم نیست، چگونه است؟جوان‌آراسته: امیدوارم که برایشان الگو نباشم( با خنده). الگو آدمی است که بسیار تفکر بلندی دارد. من معلم و استادشان بودم. تعامل ما، تعامل رشد یافته‌ای است؛ یعنی او جایگاه معلمی را می‌فهمد و حفظ می‌کند و در عین حال انتقاد هم می‌کند. من هم جایگاه معلمی را می‌فهمم و در عین حال نظرم را تحمیل نمی‌کنم. از آن‌ها بارها خواسته‌ام که نقد کنند و نظر بدهند. این که همواره درحال رشد هستیم به واسطه همین نقد و نظرها است. ما در یک رفاقتی هستیم که هر دو طرف دلمان می‌خواهد طرف مقابل رشد کند و شکوفا شود. وقتی یک طرف ماجرا رشد پیدا می‌کند،، هردو طرف سودشان را می‌برند.

در صفحه شخصی خود اشاره کردید که مجله را بر کتاب ارجح می‌دانید. چرا؟جوان‌آراسته: من شخصا آدم به شدت مجله‌خوانی هستم. از جایگاه کتاب کم نمی‌کنم و توصیه به کتاب نخواندن نمی‌کنم اما من معتقدم که مجله ارزشش بیشتر است. وقتی مجله را باز می‌کنید می‌بینید که فلان نویسنده یک متنی نوشته است.

این متن چه زمانی قرار است در قالب کتاب منتشر شود؟ سال‌ها طول می‌کشد که این مجموع نوشته‌ها یک کتاب شود. ارزش مجله خوب و حرفه‌ای به این است که متن‌های تازه امروز ادبیات را می‌خوانید و با نویسنده‌هایی آشنا می‌شوید که بقیه دو سال بعد با نام او آشنا می‌شوند. شما همشهری داستان را می‌خوانید و با روایت نویسی آشنا می‌شوید و بعدا می‌بینید که ناشرین خط تولید کتاب‌های روایی‌شان پررنگ می‌شود. مجله شما را به روز نگه می‌دارد و این مهم است.

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *