به گزارش پایگاه خبری تحلیلی نار خبر؛ تحولات امروز جهان نشان میدهد که مفهوم جنگ دگرگون شده است؛ دیگر مرزهای تقابل لزوماً با سلاح و درگیری فیزیکی تعریف نمیشود، بلکه ذهن انسانها به خط مقدم نبرد تبدیل شده است.
در این فضا، برداشتها، تحلیلها و روایتها بیش از هر عامل دیگری مسیر آینده کشورها را تعیین میکنند و افکار عمومی به عرصهای راهبردی بدل شده است.در این الگو از تقابل، دشمن تلاش میکند بدون درگیری مستقیم، بنیانهای فکری و روانی جامعه را هدف قرار دهد.
تحریف واقعیت، برجستهسازی ناکارآمدیها، تضعیف اعتماد عمومی و تزریق ناامیدی، ابزارهای اصلی این نبرد پیچیده و مداوم هستند؛ نبردی که آرام و خزنده پیش میرود اما آثار آن میتواند عمیق و بلندمدت باشد.
در چنین شرایطی، رسانه صرفاً نقش انتقالدهنده خبر را ندارد، بلکه خود به یکی از مؤثرترین بازیگران این میدان بدل شده است. هر تیتر، تحلیل، تصویر یا بازنشر میتواند یا در جهت صیانت از منافع ملی عمل کند یا ناخواسته به تکمیل پازل عملیات شناختی دشمن کمک برساند؛ حتی رفتار و گفتار مسئولان نیز بخشی از این معادله رسانهای است.
آنچه این میدان را حساستر میکند، مرز باریک میان نقد دلسوزانه و تضعیف ادراک عمومی است. هنگامی که تردید نسبت به مشروعیت علمی، مدیریتی یا راهبردی کشور القا میشود، یا برخی با ادبیات ظاهراً مطالبهگر اما بدون پایبندی عملی سخن میگویند، این روند فراتر از یک نقد معمولی عمل کرده و میتواند به فرسایش سرمایه اجتماعی منجر شود.
در سالهای اخیر، برخی جریانها با استفاده از کلیدواژههایی جذاب چون «عقلانیت جهانی» یا «همراهی با نظم بینالملل» تلاش کردهاند ضرورت استقلال در حوزههایی مانند دارو، امنیت غذایی و فناوریهای راهبردی را زیر سؤال ببرند. این رویکرد، نه عقلانیت، بلکه بازتعریف وابستگی در پوشش مفاهیم فریبنده است.
مسئله نگرانکننده دیگر، فاصله میان گفتار و رفتار برخی کنشگران است. شعار حمایت از تولید داخلی و توان نخبگانی داده میشود، اما در عمل منابع و تصمیمها به سمت مسیرهایی هدایت میشود که دستاورد ملموسی برای کشور ندارد. این دوگانگی، اعتماد عمومی را تضعیف کرده و جامعه را نسبت به صداقت تصمیمگیران دچار تردید میکند.
افکار عمومی امروز بیش از هر زمان، خواهان نشانههای واقعی از وفاداری عملی است. مردم انتظار دارند تعهد مسئولان و نخبگان نه در جلسات تشریفاتی، بلکه در خروجیهای مشخص، حل مسائل واقعی و ارتقای ظرفیتهای داخلی دیده شود؛ تصمیمی که به اقدام نینجامد، خود به یک مسئله تبدیل میشود.
در این چارچوب، تأکید رهبر انقلاب بر «آرایش جنگی رسانهای» یک هشدار راهبردی و در عین حال نقشه راهی روشن است. این فرمان تنها رسانههای رسمی را مخاطب قرار نمیدهد؛ هر فردی که تولید محتوا میکند، تحلیل مینویسد یا پیامی را بازنشر میدهد، جزئی از این میدان محسوب میشود و مسئولیت مستقیم دارد.
آرایش جنگی رسانهای یعنی تشخیص دقیق نقاط فشار، پاسخ بهموقع به شبههها، بازسازی اعتماد و تقویت امید اجتماعی. وقتی خودتحقیری القا میشود، باید روایت توانمندی و پیشرفت ارائه داد و زمانی که دستاوردها کوچکنمایی میشوند، روایت واقعبینانه از قدرت ملی را تقویت کرد.
با این حال، نباید تصور کرد که نوشتن و گفتن بهتنهایی کافی است. موفقیت در این نبرد خاموش، به کنش آگاهانه، پیگیر و مسئولانه وابسته است. معیار سنجش صداقت نخبگان و مسئولان، نه حجم سخنرانیها، بلکه میزان اثرگذاری واقعی آنها در بهبود زندگی مردم و تقویت توان ملی است.
در نهایت، حفاظت از ذهن جامعه، بهمراتب حیاتیتر از دفاع از ظاهر دستاوردهاست. آینده کشور در گروی هوشیاری رسانهها، مسئولیتپذیری نخبگان و پایبندی عملی تصمیمگیران به منافع ملی است؛ سرنوشت این نبرد بیصدا را اقدام سنجیده و مستمر رقم خواهد زد، نه شعارهای پرطمطراق.
انتهای خبر/